روزهای ما

از اول مهر آرین مهر رو میبردم سر ایستگاه که با سرویس پیش دبستانی بره وبعد میومدم خونه تا ساعت یازده ونیم که دوباره میرفتم دنبالش از آبان که کار خودم توی کانون شروع شد اول آرین مهر رو با اسکیتش میبردم سر ایستگاه که با اتوبوس بره وخودم هم میومدم خونه ویکربع بعدش با آژانس میرفتم کانون و آرین مهر هم جلوی در کانون میرفتم دنبالش ومیوردش داخل کانون وساعت 12 با مینی بوس کانون میرفتیم خونه وکلا روزهای خوشی بود تا رسیدیم به آذر ماه وبرنامه مجدد عوض شد وصبحا سوار اتوبوس پسر میشدم وبا هم میرفتیم پیش دبستانی وبعد من پیاده میرفتم کانون وظهر باهم میومدیم خونه تا ده روز گذشته که 4 روز برای خودم وآرین مهر مرخصی گرفتم و رفتیم اصفهان موقع برگشت اومدیم فرودگاه بندر وبابایی اومد دنبالمون و کلی سورپرایزمون کردو یه ماشین خوشگل برام خریده بود حالا صبحا بجای اینکه 7/20 صبح از خونه بزنیم بیرون ساعت 8 ازخونه راه میفتیم اول آرین مهر رو میذارم پیش دبستانی وبعد خودم کانون توی ماشین هم آهنگ وصدای  بلند و قر کمر پسر وخوشگذرونی مادر وپسر  

[موضوع : ]